اعجایب 7گانه
عجایب هفتگانه، به هفت اثر برتر معماری و مجسمه سازی دوران باستان اطلاق میشود. این هفت اثر ظاهراً اولین بار توسط یک فنیقیایی یونانیالاصل به نام آنتیپاتروس در قرن دوم پیش از میلاد در یک کتاب ثبت شدهاست. مشخص نیست که این فرد خودش این آثار را دیدهاست یا نه. به هر حال آنچه مسلم است این است که وی در زمانی میزیسته که تمام این شاهکارهای هنری سالم و موجود بودهاند و او نمیخواست ویرانهها را به هم عصران خود معرفی کند.
نکته دیگر در مورد این آثار انتخاب عدد هفت برای تعداد آنهاست. دلیل این امر هم مقدس بودن این عدد است. عدد هفت چه در گذشته و چه در حال، برای انسان محترم و مقدس بوده بطوریکه تقریباً در هر گونه تقسیم بندی به این عدد توجه شدهاست. مانند هفت روز هفته، هفت هنر، هفت خدای یونان باستان و...
تهیه فهرست کامل عجایب هفت گانه در اصل حدود سده دوم پیش از میلاد کامل
شدهاست و اولین اشاره به تهیه این مجموعه مکتوب در کتاب تاریخ هرودوت آمدهاست که به سده ۵ پیش از میلاد مربوط برمیگردد.
چندین دهه بعد از آن، تاریخ نگاران یونانی درباره بزرگترین بناهای تاریخی دوران خود شروع به نوشتن کردند. از جمله کالیماکوس (Callimachus) - که در ۳۰۵ تا ۲۴۰ قبل از میلاد میزیست - سر کتابدار کتابخانه اسکندریه، «مجموعهای از عجایب جهان» را تهیه کرد. امروزه، تنها چیزی که درباره این مجموعه میدانیم، همین عنوان آن است و بس، به این دلیل که این کتاب نیز در آتشسوزی بزرگ کتابخانه اسکندریه از بین رفت.
فهرست نهایی عجایب هفت گانه در قرون وسطا تکمیل شد. این فهرست شامل چشمگیرترین بناهای تاریخی جهان باستان بود که از بعضی، شواهد بسیار اندکی در دست بود و تعدادی نیز اصلاً باقی نمانده بودند. آثار کنده کاری هنرمند هلندی مارتن ون هیمسکرک (Marten Van Heemskerck) و کتاب تاریخ معماری یوهان فیشر ارلاخ (Johann Fischer von Erlach) از قدیمیترین منابعی هستند که در آن به این فهرست عجایب هفت گانه اشاره شدهاست.
شواهد باستانشناسی از بسیاری از اسرار تاریخی که قرنها عجایب هفت گانه را احاطه کرده بودند، پرده برداشتهاست. عجایب هفت گانه برای سازندگانشان نمادهایی از مذهب، اسطوره شناسی، هنر، قدرت و علم بودند و برای ما، آنها شواهدی از توانایی انسان هستند.
فانوس اسکندریه
فانوس دریایی اسکندریه هفتمین مورد عجایب هفتگانه جهان است که در مصر قرار داشت. برجی که برفراز آن آتشی بود تا شبها راهنمای ملوانان برای رسیدن به بندر اسکندریه باشد. این برج در جزیره کوچک فارو بنا شده بود و از همین جاست که کلمه فار به معنای چراغ دریایی را برای این نوع ساختمانها و منارههایی که چراغ دریایی بر فراز آن است به کار میبرند. برج دریایی اسکندریه در زمان سلطنت جانشین اسکندر، یعنی «بطلمیوس دوم» (۲۴۷ – ۳۰۴) قبل از میلاد به وسیله معماری به نام «سوسترات» ساخته شد. آنچه تاریخ درباره ارتفاع برج ذکر کردهاست باور کردنی نیست. یونانیها میگویند در حدود ۲۷۲ متر ارتفاع داشته، ولی اعراب که ۱۰ قرن بعد توانستند قدم به مصر گذارند گفتهاند ارتفاع خرابه برج دریایی اسکندریه به ۱۶ متر میرسید. این برج روی پایهای چهارگوش که ۶۹ متر ارتفاع آن بوده از دیواری ۸ ضلعی و ۳۸ متری بالا رفتهاست که برج ۹ متری دیگری روی آن بنا شدهاست که بر فراز برج اخیر فانوس دریایی پرتوافکن بود. فانوس دریایی اسکندریه برفراز برج عظیم آن روشن بوده و این برج تا قرن ۱۲ جایگاه فانوس دریایی بودهاست. در سال ۱۳۷۵ میلادی بر اثر زلزله شدیدی که در اسکندریه و سایر نقاط اطراف آن روی داد، برج دریایی اسکندریه زیر و رو شد و ازخرابههای آن هم چیزی به دست نیامد. گفته میشود بر روی برج یک آینه غول پیکر نصب بودهاست.
تاریخچه ساخت
یک سال پس از آنکه اسکندر مصر را تسخیر کرد و در پایتخت قدیمی مصر به نام « ممفیس » به عنوان فرعون مصر تاج بر سر نهاد ــ و اگر دقیقتر بگوییم ــ در ۱۶ آوریل سال ۳۳۱ پیش از میلاد ، این فرمانروای جوان که آن هنگام تازه ۲۵ سال سن داشت ، طی مراسم جشن و سروری ، چهار گوشی به ابعاد ۷×۳۰ استادیوم (۱۲۵۳×۵۳۷۰ متر) را با قدم ، اندازه گیری کرد. پشت سر او یک روحانی در جای قدمهای او آرد جو میپاشید. غیبگویی گفته بود که آرد جو ، التفات و کرامت خدایان را بر خواهد انگیخت و خواستههای شاه را متحقق خواهد کرد. زیرا در اینجا ، درست در غربیترین نقطهٔ دلتای نیل ، قرار بود « اسکندریه » ، اولین بنیان شهری به نام اسکندر (که بعدها باید شهرهای متعددی در خاور نزدیک از پی آن ساخته میشدند) تأسیس شود. شاه مقدونی میخواست با تأسیس اسکندریه فرهنگ و اقتصاد یونان را در مصر رواج دهد. این شهر باید یک مرکز تجارتی و بندر عمده و مهم میشد. نقشههای شهر جدید را اسکندر خود طرح ریزی کرده بود. او مکان میدان اجتماعات و مرکز تجارت را خود انتخاب کرد. او حتی تعداد و محل معبدها را معین کرد و مشخص نمود که هر معبد باید ویژهٔ کدام خدا باشد. و بالاخره او دستور داده بود که بر فراز یک صخرهٔ دریایی در کنار جزیرهٔ « فاروس » که در جلوی شهر اسکندریه قرار گرفته بود ، یک برج روشنایی بسازند که بزرگتر و بلندتر از تمام برجهای دریایی باشد که تا آن زمان ساخته شده بود. اسکندریه آن شد که شاه به هنگام تأسیس آن با خود عهد کرده بود: طی مدت کوتاهی اسکندریه تبدیل به شهری شکوفا و پر رونق با ۶۰۰۰۰۰ تن جمعیت شد که اکثر آنها از مهاجران یونانی ، مصریها و یهودیان بودند. اسکندریه مهمترین شهر در دریای مدیترانه شد. اسکندر خود به دیدار « فانوس دریایی » نائل نشد. او در سال ۳۲۳ پیش از میلاد درگذشت ، و ۲۳ سال بعد ساختمان برج آغاز شد
معمای برج
ایجاد برج ، کار ساختمانی عظیمی بود: بر زیر بنایی به طول و عرض ۳۰×۳۰ متر ساختمان چهار گوشهای با زاویههای قائم به ارتفاع ۷۱ متر که به سمت بالا ، قطر آن کمی کاهش مییافت ، برافراشته شد. بر روی سکوی فوقانی دومین بخش برج قرار داشت که ساختمانی هشت گوشه به ارتفاع ۳۴ متر بود. بر روی این قسمت باز ساختمانی استوانهای قرار داشت که در آن تأسیسات روشنایی استقرار یافته بود. بر فراز این قسمت استوانهای روی ستونهایی ، سقفی گنبدی شکل قرار داشت و در قسمت انتهایی برج بر بالای گنبد مجسمهٔ زئوس از ارتفاع ۱۳۰ متری به دریا مینگریست. قسمت زیرین برج به ۱۴ طاق منحنی که همدیگر را میپوشانید ، تقسیم میشد. به دور دیوارهای داخلی سطح شیب داری به طرف بالای برج امتداد داشت. این سطح دارای پهنایی بود که روی آن دو حیوان بارکش به راحتی میتوانستند پهلوی هم بالا بروند. در میان برج تونلی وجود داشت که از زیرزمین تا اتاق تأسیسات روشنایی امتداد داشت. یک بالابر طنابی میتوانست مواد و تجهیزات را تا بالاترین طبقهٔ برج حمل کند. نمای خارجی برج از سنگ مرمر سفید بود. برای ساختمان برج حدود ۸۰۰ تالنت (معادل ۲۰۸۰۰ کیلوگرم نقره) هزینه شده بود. برج اسکندریه احتمالاً مانند تمام نشانههای دریانوردی آن زمان در ابتدا به عنوان یک برج دریانوردی برای استفاده در « روز » ساخته شده بود. کشتیها در آن دوران ، عصرها پیش از غروب آفتاب همه روزه بندری را مییافتند و در آن پهلو میگرفتند تا شبها بر روی آب نباشند.به هر حال بندر اسکندریه خارج از انتظار و خیلی سریع شکوفا و پر رفت و آمد شد. در بندر داخلی که در دهانهٔ رود نیل واقع میشد ، غلات و انواع سبزی از درهٔ پربار نیل تخلیه میشد ؛ در بندر رو به دریا کشتیهای بزرگ با انواع نوشیدنی از یونان ، ادویه از شرق ، فلز از اسپانیا و بسیاری اجناس بازرگانی دیگر از تمام دنیا پهلو میگرفتند و بارهای خود را تخلیه میکردند. آنها مسافر هم با خود میآوردند: دانشجویانی که در دانشگاه پیشرفته و نوپای اسکندریه میخواستند به تحصیل نجوم و فلسفه بپردازند ؛ بیمارانی که سلامتی خود را از پزشکان معروف اهل اسکندریه طلب میکردند ؛ سیاستمداران و بازرگانان و نیز جهانگردانی که میخواستند شهر جدید کنار رود نیل را ببینند و آن را تحسین کنند ، نیز به آنجا میآمدند. از اسکندریه در آن زمان بیش از هر چیز دیگر ، شیشه ، پاپیروس (نوعی الیاف گیاهی که از آن کاغذ میساختند) و کتان صادر میشد.چون ترافیک و تردد کشتیها در بندر اسکندریه پر حجم و پر تراکم شد ، کشتیها میبایست در شب نیز وارد بندر میشدند و پهلو میگرفتند و یا اینکه از بندر خارج و بادبان میکشیدند. برای این منظور یک تأسیسات روشنایی قوی در برج ایجاد شد که در آن صمغ درخت و روغن سوزانیده میشد. چوب ، گران بود و باید وارد میشد و فقط برای ساخت خانه و کشتی از آن استفاده میشد. این تأسیسات روشنایی ، نخستین تأسیسات هدایت نوری در تاریخ کشتیرانی و دریانوردی بود. بنابراین برج اسکندریه به معنای واقعی نخستین « برج روشنایی » بود که پدید آمد.نور ایجاد شده را آینهٔ مقعری باز میتاباند. گفته میشود این نور آنقدر قوی بودهاست که انسان میتوانست آن را مثلاً « تا انتهای جهان! » ببیند. این نورافکن قوی نیز به همراه ساختمان عظیم برج ، یکی از دلایلی بودهاست که فانوس دریایی را بلافاصله پس از اتمام ساختمان آن در سال ۲۷۹ پیش از میلاد ، جزو عجایب هفتگانهٔ جهان قرار دادهاست.
هرم بزرگ جیزه
هرم بزرگ جیزه (اسامی دیگر: هرم خوفو، هرم خئوپس) در مصر تنها بازمانده عجایب هفتگانه جهان به شمار میآید. پندار بر اینست که این هرم آرامگاه فرعون خوفو از دودمان چهارم بودهاست. از اینرو به این هرم، هرم خوفو هم گفته میشود. این هرم در شهر قاهره مصر واقع شدهاست و قدمت آن به ۲۹۰۰ ق.م. میرسد. ساخت آن توسط ۱۰۰٫۰۰۰ نفر کارگر در مدت ۲۰ سال به اتمام رسیدهاست.
این هرم که همراه با دو هرم کوچکتر در خارج از قاهره - در مصر- قرار دارند، به دستور خوفو یا خئوپس، فرعون سلسله چهارم، ساخته شد. مصریان باستان به زندگی پس از مرگ اعتقاد فراوانی داشتند و این هرم در واقع مکان مقبره و محل زندگی فرعون پس از مرگ او به شمار میآمدهاست. از آنجایی که گنجینه فرعون نیز همراه با او در این هرم قرار داده میشد، راه ورود به مقبره بسیار پیچیده و تودرتو است و تعداد زیادی از سازندگان و مهندسین آن نیز در راهروهای آن ناپدید شدند. هرم در اصل ۱۴۷ متر ارتفاع داشتهاست که در حال حاضر در اثر فرسایش، به حدود ۱۳۷ متر رسیدهاست. هر ضلع قاعده هرم ۲۳۰ متر طول دارد و در ساخت آن از حدود ۲٬۳۰۰٬۰۰۰ بلوک به وزن متوسط ۲٫۵ تن استفاده شدهاست. تاریخ اتمام این بنای عظیم حدود ۲۶۸۰ قبل از میلاد تخمین زده شدهاست. هرم جیزه تنها بازمانده عجایب هفت گانهاست.
غول رودس
غول رودس نام تندیسی است از هلیوس (Helios) ‐ خدای خورشید ‐ که بقولی در ورودی بندر شهر رودس در یونان، قرار داشته است و به همین دلیل به غول رودس معروف گشتهاست. این تندیس، علی رغم اینکه پس از ساخته شدن تنها ۵۶ سال پابرجا بود، از سوی غربیان به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جهان اعلام شده است. بنا به گفته تاریخ نگاران این تندیس عظیم حتی در زمانی که بر روی زمین افتاده بود هم بسیار شگفت انگیز بود. این غول تنها یک تندیس عظیم نبود بلکه نماد اتحاد مردم رودس به شمار میرفت.
یونان باستان در بیشتر دوران تاریخی خود، شامل ایالاتی با قدرت محدود بوده است. جزیره رودس شامل سه ایالت یالیسوس (Ialysos)، کامیروس (Kamiros) و لیندوس (Lindos) بوده است. در ۴۰۸ پیش از میلاد، این شهرها با هم متحد شده و یک قلمرو با پایتخت واحد به نام رودس، به وجود آوردند. این شهر از نظر اقتصادی بسیار پیشرفته بود و با مصر مراودات تجاری داشت. در سال ۳۰۵ قبل از میلاد آنتیگونیهای مقدونیه ، رودس را محاصره کرد تا این ارتباط تجاری را از بین ببرد.
آنها هرگز موفق نشدند به داخل شهر نفوذ کنند و پس از امضای قرارداد صلح در سال ۳۰۴ قبل از میلاد، آنتیگونیها محاصره را ترک کردند و مقدار هنگفتی جنگ افزارهای گرانبها برجا گذاشتند. اهالی رودس این غنایم را فروختند و به افتخار اتحاد خود، با پول آن تندیس عظیم را بنا کردند. ساختن این تندیس ۱۲ سال طول کشید و در سال ۲۸۲ قبل از میلاد به پایان رسید. سالها این تندیس در ورودی بندر پابرجا بود تا زمینلرزه شدیدی به شهر آسیب فراوان رساند و تندیس را از ضعیفترین بخش آن - زانوهای غول - شکست.
امپراتور مصر هزینه تعمیر آن را به عهده گرفت اما یک پیشگو، عمل بازسازی را منحوس خواند و در نتیجه پیشنهاد امپراتور پذیرفته نشد. باقیماندهٔ تندیس بیش از ۸۰۰ سال بر خاک افتاده بود تا اینکه عربها به فرماندهی معاویه پسر ابوسفیان، در سال ۶۵۴ پس از میلاد مسیح به رودس هجوم بردند. آنها بقایای تندیس را از هم باز کردند و به یک بازرگان یهودی اهل سوریه فروختند. گفته شده است که ۹۰۰ شتر این بار عظیم را به سوریه حمل کردند.
شرح کوتاهی از تندیس
با توجه به ارتفاع تندیس و عرض دهنه بندر، تصور قرار گرفتن مجسمه با پاهای گشوده بر دو طرف ورودی بندر، غیر ممکن به نظر میرسد و از آن جایی که تندیس پس از سقوط موجب گرفتگی مسیر بندرگاه نشدهاست، به نظر میرسد که تندیس یا بر روی سمت شرقی دماغه بنا شده بوده یا اصولا بیش از آنچه گفته میشود از آب دور بودهاست. هر چه بوده، مسلم است که غول با پاهای گشوده بر دو سمت ورودی بندر نایستاده بودهاست.
پروژه ساخت تندیس به چارز اهل لیندوس (Chares of Lindos) تندیسگر سپرده شده بود. برای این کار، کارگران او قطعات برنزی روی تندیس را قالب ریزی میکردند. پایه تندیس از مرمر بوده و پاها تا مچ آن ابتدا ساخته و محکم شدهاست. ساختار تندیس به تدریج با قرار گرفتن قطعات برنز بر روی چهارچوبی از آهن و سنگ، پدیدار میشد. یک خاکریز بلند برای دسترسی پیدا کردن به بخشهای بالایی تندیس، در اطراف آن ساخته شد که پس از پایان کار برچیده شد. تندیس در پایان ۳۳ متر ارتفاع داشت که بر روی پایههای مرمرین به بلندی ۱۵ متر قرار گرفت. گفته میشود عده کمی میتوانستند دو دست خود را بر دور انگشت شست او حلقه کنند.
نمایشگاه آرتیمیس
نیایشگاه آرتمیس، یکی از عجایب هفتگانه جهان است. این بنا در سال ۵۵۰ قبل از میلاد در ترکیه کنونی ساخته شدهاست.
این نیایشگاه هماکنون در نزدیکی شهر سلجوق و بناهای تاریخی افسوس قرار دارد.
معبد آرتمیس در شهر افهسوس (Ephesus) در حدود ۵۰ کیلومتری شهر ازمیر (Izmir) ترکیه قرار داشتهاست. این معبد به عنوان زیباترین بنای روی زمین شناخته میشدهاست وبه همین دلیل در میان عجایب هفت گانه جا دارد.
هرچند که زیربنای باقی مانده از این معبد تاریخ ساخت آنرا قرن هفتم قبل از میلاد مشخص میکند. اما راه یافتن معبد آرتمیس در فهرست عجایب هفتگانه به حدود ۵۵۰ قبل از میلاد مربوط میشود. این بنا که به آن معبد بزرگ مرمرین گفته میشود، توسط کروسوس (Croesus) شاه لیدی به کرسیفون (Chersiphron) معمار یونانی سفارش داده شد. معبد با مجسمههای برنزی که توسط ماهرترین مجسمه سازان آن زمان ساخته شده بودند تزئین شده بود. هنرمندانی نظیر فیدیاس (Pheidias)، پلی کلیتوس (Ploycleitus)، کرسیلاس (Kresilas) و فرادمون (Phradmon).
بازرگانان، جهانگردان، صنعتگران و پادشاهان از این محل مقدس دیدن میکردند و احترام خود را با آوردن هدایای مختلف ابراز مینمودند. تحقیقات اخیر باستانشناسی به یافتن تعدادی از این هدایا که شامل مجسمههای طلا و عاج آرتمیس، گوشوارهها، دستبندها و گردنبندهایی زیبا اثر صنعتگران دنیاهستند منجر شدهاست.
تاریخچه
در شب ۲۱ ژوئیه سال ۳۶۵ قبل میلاد، مردی به نام هروستراتوس (Herostratus) برای جاودانه کردن نام خود در تاریخ، معبد را آتش زد و در واقع به هدف خود دست یافت. عجیب اینکه اسکندر گجستک هم در همین شب متولد شد. بنا به گفته پلوتارک (Plutarch) تاریخ نگار، درآن شب آرتمیس چنان درگیر مراقبت از زاده شدن اسکندر بود که نتوانست از معبد خود محافظت کند.
اسکندر پس از فتح آسیای صغیر اقدام به ساخت مجدد معبد کرد که تا بعد از مرگ وی در سال ۳۲۳ قبل میلاد، همچنان در دست ساختمان بود. در قرن اول پس از میلاد، هنگامی که سنتپل برای تبلیغ مسیحیت به افهسوس سفر کرد، با عده زیادی از پیروان آرتمیس مواجه شد که به هیچ وجه قصد ترک الهه خود را نداشتند. در سال ۲۶۲ میلادی معبد توسط قبیله گوت (Goths) مجددا ویران شد. اهالی شهر قسم خوردند تا آنرا مجددا بنا کنند. در قرن چهارم میلادی، بیشتر اهالی افهسوس به مسیحیت گرویده بودند و معبد شکوه و جلال خود را از دست داده بود. اهالی افهسوس پس از آخرین تهاجم منجر به ویرانی معبد در سال ۴۰۱ میلادی، کم کم شهر را ترک کردند و این شهر متروک در اواخر قرن ۱۹ میلادی کشف و حفاری شد. این اکتشاف زیربنای معبد را نمایان ساخت.
معماری معبد
این معبد با زیر بنای چهارگوش خود، برخلاف نمونههای دیگر از مرمر ساخته شده و یک ورودی زیبا و تزئینی به حیاط بزرگ ساختمان داشتهاست. پلکان مرمری طبقه همکف را به بالکنهای بلند و عظیمی متصل میکردند که کف آن در حدود ۸ متر در ۱۳۰ متر بودهاست. ۱۲۷ ستون در این بنا به کار رفته که ارتفاع آنها ۲۰ متر و با سرستونهای ایونی و کنارههای کنده کاری شده بودهاست. کچکاری این بنا به شکل دورجستونی است. ستونها در ردیفهای منظم در کل محوطه به جز منطقه مرکزی - که محل قرارگیری خانه الهه بود - قرار گرفته بودند. این معبد تعداد فراوانی از آثار هنری را درخود جا داده بود. از جمله ۴ مجسمه برنزی باستانی از قبیله آمازون که توسط بهترین هنرمندان دوران ساخته شده بودند. هنگامی که سنت پل به دیدن شهر آمده بود، معبد با ستونهای طلایی و مجسمههای کوچک نقرهای و نقاشیهای متعدد تزئین شده بود. هیچ شاهدی مبنی بر وجود مجسمه آرتمیس در مرکز معبد وجود ندارد اما دلیلی هم برای وجود نداشتن آن در دست نیست.
تندیس
تندیس زئوس خدای یونان در المپیا یکی از عظیمترین تندیسهای جهان و از عجایب هفتگانهٔ دنیای قدیم بوده است.[۱] در دوران باستان المپیا مرکز مذهبی در جنوب غربی یونان بوده است. یونانیان باستان زئوس پادشاه خدایان را میپرستیدند [۲] و در زمانهای مشخص به افتخار او جشنهایی برپا میکردند.[۳] در این جشنها مسابقات ورزشی هم انجام میشد. تا آنجا که در تاریخ ثبت شده، نخستین بازیهای المپیک در سال ۷۷۶ پیش از میلاد[۴] برگزار شدهاست و تا سال ۳۹۳ پس از میلاد[۴] یا تا سال ۴۲۶ پس از میلاد[۵] همچنان بازیها برگزار میشد.[۴] برای مردمان دنیای قدیم این بازیها خیلی مهم بودند؛ چندانکه در زمان برگزاری مسابقات جنگها متوقف میشد تا شرکت کنندگان و تماشاگران بتوانند به آسانی خود را به محل مسابقات برسانند.[۶]
۲۵۰۰ سال قبل، شهروندان المپیا تصمیم گرفتند معبدی برای زئوس بسازند. ساختمان با شکوه این معبد بین سالهای ۴۷۰ تا ۴۵۶ پیش از میلاد به دست یک معمار محلی بنا شد.[۷] این معبد ششگوش با سنگهای آهکی بزرگی که ستونهای تو پُر و بزرگی آنها را احاطه کرده بودند، ساخته شده بود و نمای آن توسط گچ تزیین شده بود.[۷] تا چند سال پس از پایان کار ساختمان معبد، تندیس مناسبی از زئوس در آن نبود. به همین دلیل تندیسسازی ماهر از آتن را برای ساختن تندیس زئوس انتخاب کردند.[۸] تقریباً سه هزار سال پیش، «المپیا»، مرکز مذهبی در جنوب غربی یونان بود. یونانیان باستان زئوس پادشاه خدایان را می پرستیدند و در زمانهای مشخص به افتخار او جشن هایی بر پا می کردند. در این جشنها مسابقات ورزشی هم انجام می شد. از نظر ساکنان دنیای قدیم این بازیها خیلی مهم بودند، چندان که در زمان برگزاری مسابقات، جشنها متوقف می شد تا شرکت کنندگان و تماشاگران به آسانی خود را به محل مسابقات برسانند.
مجسمه زئوس خدای یونان در المپیا یکی از عظیمترین مجسمههای جهان است . این اثر در 450 سال قبل از میلاد توسط مجسمه ساز معروفی بنام فیدیاس ساخته شد این هنرمند همان کسی بود که مجسمه خدای آتنا را هم برای معبد پارتنون در آتن ساخت . ارتفاع مجسمه زئوس در حدود 12 متر بود . بدن این مجسمه را از عاج فیل و ردا و موها و ریشش را از طلا ساخته بودند . این اثر ارتفاعش چنان بود که با سقف معبد زئوس برخورد می کرد . فیدیاس با این کار می خواست اقتدار و نیرومندی زئوس را نشان دهد . مجسمه زئوس در معبد زئوس که طول آن به 64 متر می رسید قرار داشت . 72 ستون خارجی این معبد که به سبک معماری قدیم یونان بودند این معبد را دارای معماری خیره کننده ای کرده بودند . سنگفرش آن نیز با مجسمههای بی نظیری تزیین گشته بود . مجسمه زئوس در حدود 850 سال در این معبد قرار داشت تا هنگامیکه بعضی از یونانیها آنرا به استانبول منتقل کردند . البته این زیاد طول نکشید چرا که محل جدید نیز در آتش سوخت و این مجسمه برای همیشه از بین رفت .
تندیسساز فیدیاس بود که قبلآ نیز تندیسهایی با شکوه از الهه آتنا ساخته بود.[۹] فیدیاس و کارگرانش در ابتدا داربستی چوبی را به عنوان اسکلت تندیس برپا کردند. سپس اسکلت چوبی را با صفحاتی از عاج به عنوان پوست آن پوشانیدند و صفحاتی از طلا را برای لباسهای آن به کار بردند.[۱۰] در پایان کار همه جای تندیس پوشیده شده بود و آن قالب تو خالی به تندیسی تو پُر شبیه شده بود.[۱۱]
ارتفاع تندیس زئوس در حدود ۱۲ متر[۱۱] بود. این اثر ارتفاعش چنان بود که با سقف معبد زئوس برخورد میکرد.[۱۱] فیدیاس با این کار میخواست اقتدار و نیرومندی زئوس را نشان دهد.[۱۱]
تندیس زئوس در معبد زئوس که طول آن به ۶۴ متر میرسید قرار داشت. ۷۲ ستون
خارجی این معبد که به سبک معماری قدیم یونان بودند این معبد را دارای
معماری خیره کنندهای کرده بودند. سنگفرش آن نیز با تندیسهای بینظیری
تزیین گشته بود.
انتقال تندیس
در قرن اول پس از میلاد، یکی از امپراطوران رومی با نام کالیگولا تصمیم گرفت تندیس زئوس را به روم ببرد. گروهی از کارگران رومی برای این کار مأمور شدند؛ امّا با واژگون شدن داربستهای ساخته شده توسط کارگران تلاشهای او نقش بر آب شد.[۱۳]
قرنها پس از آن، با گسترش دین مسیح هنگامیکه تئودوسیوس دوم در سال ۴۲۶ پس از میلاد[۵] پایان بازیهای المپیک را اعلام کرد، دستور داد که همهٔ ساختمانهای آنجا از جمله ورزشگاه و معبد زئوس را به آتش کشند. در سال ۵۲۲ میلادی[۵]، زلزلههایی تمام سرزمین المپیا را لرزاند و آنچه از این بناها باقیمانده بود، نابود ساخت. امروزه حتی یک ستون ایستاده هم در آنجا موجود نیست و از معبد باشکوه زئوس، تنها خرابههایی برجاست.
باغ های معلق بابل
باغهای معلق بابل یا باغهای معلق سمیرامیس و دیوارهای بابل (عراق کنونی) یکی از عجایب هفتگانه میباشد. هردو این آثار ظاهراً به دستور بختالنصر دوم در حدود سال ۶۰۰ پیش از میلاد ساخته شدهاست. این آثار در نوشتههای مورخان یونانی مانند استرابو و دیودوروس سیکولوس ذکر شدهاست ولی همچنان در مورد وجود آنها ابهاماتی هست. در حقیقت در هیچ یک از نوشتههای بابلی در مورد وجود این باغ مطلبی ذکر نشدهاست. در طول قرنها این منطقه با باغهای نینوا درآمیخته ولی در حکاکیهای موجود در آن نواحی روشهای انتقال آب رودخانه فرات به ارتفاعی که برای این باغها احتیاج بودهاست آورده شدهاست. این باغها برای خوشحال کردن همسر بختالنصر که بیمار بودهاست ساخته شدهاند. آمیتیس دختر ایشتوویگو و نوهٔ هُوَخشَترَه (پادشاهان ماد) با بختالنصر ازدواج کرد تا میان دو قوم صلح پایدار برقرار گردد. سرزمین ماد که آمیتیس از آن میامد سرزمینی سرسبز و کوهستانی و پوشیده از گیاهان و درختان مختلف بود ولی سرزمین بابل در منطقهای مسطح و فلاتی خشک قرار گرفته بود. یکی از دلایل بیماری آمیتیس هم دوری او از سرزمین خوش آب و هوای خود بود بنابراین بختالنصر تصمیم گرفت باغهای معلق بابل را در ارتفاع برای همسر خود بسازد واژهٔ معلق که برای این باغها استفاده میشود در حقیقت به این معنی نیست که باغها بهوسیله طناب یا ریسمان به یکدیگر متصل بودهاند بلکه احتمالاً ترجمه اشتباه کلمهای یونانی به معنای تراس یا بالکن بودهاست. استرابو در قرن اول قبل از میلاد مینویسد: تراسها در طبقاتی روی یکدیگر واقع شده بودند و هرکدام دارای ستونهای سنگی مکعب شکل توخالی بودهاند که توسط گیاهان پوشیده شده بود. تحقیقات بیشتر در منطقه بابل منجر به یافتن پایههای این ستونها شدهاست.
آرامگاه هالیکار ناسوس
آرامگاه هالیکارپناسوس یکی از عجایب هفتگانه جهان میباشد.
این آرامگاه میان سالهای ۳۵۳ تا ۳۵۰ پیش از میلاد برای ماسول (به یونانی: Μαύσωλος) پادشاه کاریا و ساتراپ هخامنشیان ساخته شد. زمان ساخت آن در دورهی سلطهی اردشیر سوم بر منطقهاست و بانی آن همسر و خواهر ماسول، آرتمیس دوم بود و پس از مرگ ماسول توسط معماران یونانی طراحی گردید. محل ساخت آن هالیکارناسوس (بودروم امروزی در ترکیه) است و خرابههای آن وجود دارد. آرامگاه آرتمیس نیز در همین ساختمان است. بدلیل آوازهی این سازه، واژهی Mausoleum در دوران پسین از روی نام ماسول ساخته و به آرامگاههای کشوری در انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی اطلاق گردید. در فرانسوی به آن موزوله میگویند.
آرتمیس برای یافتن معماران ماهر گروهی را به سراسر یونان فرستاد تا سرانجام آنان دو معمار برجسته را به نامهای ساتیروس و پیتیس یافتند.ارتفاع این بنا ۴۵ متر بودهاست و قسمت پایینی بنا به شکل مکعب بودهاست و روی هر کدام از چهار دیوار اصلی تندیسهایی به شکل خدایان و فرشتههای یونانی به چشم میخوردهاست.روی قسمت مکعبی شکل در پایین بنا یک هرم مرمری و سفید رنگ همراه با مردی که سوار بر اسب است(احتمالا موسول) وجود داشتهاست.ستونهایی برای زیبایی در بیرون مقبره قرارداده شده بودند.این آرامگاه از خشم مسیحیان متعصب دور نماند و ویران شد.